در بررسی تاریخ کشاورزی و جامعه روستایی ایران، کمتر مفهومی چون «بُنه» توانسته تصویری روشن از ساختار سنتی بهرهبرداری، مدیریت منابع و روابط اجتماعی تولید در روستاهای ایران را به نمایش بگذارد. بُنه به عنوان یک شیوهی اشتراکی بهرهبرداری از آب و زمین، نمادی از همکاری، تقسیم کار و تلاش جمعی در بستر کشاورزی بود. امروزه با گذر جوامع روستایی به سمت ساختارهای مدرن، بُنه به عنوان نهادی زنده عملاً جای خود را به تعاونیها و ساختارهای رسمی داده و به بخشی از تاریخ و حافظه جمعی روستاها تبدیل شده است.

تعریف و چیستی بُنه
جواد صفینژاد بُنه را «نظامی سنتی برای بهرهبرداری جمعی از آب و زمین کشاورزی» تعریف میکند. بُنه نه یک شرکت رسمی و نه یک تشکل دارای مقررات مکتوب بود، بلکه توافقی مبتنی بر عرف و سنت، که اعضای آن (کشاورزان یا مالکان زمین) بهصورت جمعی بر سر بهرهبرداری از منابع (مانند آب قنات، زمین دیم یا آبی) و تقسیم محصول به توافق میرسیدند.
ساختار و عملکرد بُنه
در بُنه، اعضا یک یا چند قطعه زمین را به صورت مشارکتی و به نسبت سهمی که داشتند یا توافق کرده بودند، کشت میکردند. تقسیم کار بر اساس توان بدنی، مالکیت، سرمایه یا حتی ابزار صورت میپذیرفت و محصول نهایی نیز بر همان مبنا میان اعضا توزیع میشد.
ویژگیهای کلیدی بُنه
نخستین ویژگی بنه، ماهیت غیررسمی و سازمانیافته اما مبتنی بر عرف و اعتماد بود. برخلاف سازمانهای اداری و تعاونیهای مدرن که بر اساس آییننامه، ثبت قانونی و قراردادهای مکتوب فعالیت میکنند، بنهها عمدتاً در بستر غیررسمی و سنتی روستاها شکل میگرفتند. اعتماد میان ساکنان، به ویژه بر پایهی پیوندهای خویشاوندی و آشنایی درازمدت، اساس این صورتبندی جمعی بود. تمام توافقها و تصمیمات، به جای آنکه بر روی کاغذ ثبت شود، در ذهن و حافظه جمعی روستا و میان اعضا باقی میماند؛ بر سنت استوار بود و مسئولیتها و حقوق هر شخص را ضمانت میکرد.
ویژگی مهم دیگر بنه، سازوکار شفاف و عادلانه تخصیص منابع و مسئولیت بود. در نظام بنه، میزان دسترسی هر فرد یا خانوار به آب یا زمین، یا حتی سهم او از محصول نهایی، با توافق و مشارکت خود اعضا تعیین میشد. این توافق اغلب بر اساس میزان سرمایهگذاری اولیه (مثلاً کسی که ابزار یا بذر بیشتری فراهم میکرد)، نیروی کار، سابقه و جایگاه اجتماعی افراد شکل میگرفت. تقسیم زمانی آب قنات در تابستان، یا نوبتبندی زمینهای اشتراکی، مثالهای بارز این ساختار منظم و در عین حال منعطف هستند.
بنهها نوعی تقسیم کار مبتنی بر همکاری و تعاون اجتماعی ایجاد میکردند. هر عضو بنه وظایف خود را بر اساس قابلیت یا علاقمندی خود میپذیرفت. مثلاً یکی متولی آبیاری میشد، دیگری مسئول تهیه ابزار یا بذر میگشت و سومی مدیریت برداشت محصول را برعهده میگرفت. این تقسیم کار تخصصی باعث میشد فعالیتهای کشاورزی کارآمدتر باشد و همچنین نوعی مشارکت اجتماعی و عادلانهتر میان اعضا برقرار گردد.
حل اختلاف به صورت محلی یکی از اصول کلیدی این نظام بود. اگر اختلافی در مورد سهم، وظایف یا تقسیم محصول به وجود میآمد، اعضا به جای مراجعه به مراجع حکومتی، به ریشسفیدان و بزرگان محلی که مورد اعتماد همه بودند رجوع میکردند. داوری این اشخاص با کمترین حاشیه اختلاف را برطرف میکرد و سبب میشد بنه به حیات خود ادامه دهد.
در پایان، پویایی و انعطافپذیری بنه از مهمترین امتیازاتش بود. این ساختار بسته به شرایط طبیعی و اجتماعی روستا یا عوامل اقتصادی قابل تغییر و تنظیم بود. به این معنا که سهم افراد، نقشها یا ترکیب اعضا بسته به نیازهای زمانه قابل مذاکره و بازتعریف بود، در حالی که هسته فرهنگی و اخلاقی بنه همچنان حفظ میشد.

دلایل شکلگیری بُنهها
صفینژاد در پژوهش خود نشان میدهد که دو عامل «کمبود منابع» و «عدم امکان مدیریت فردی قنات، آب، یا زمینهای بزرگ» از اصلیترین دلایل پیدایش بُنهها بودند. همکاری بین چند خانواده یا فرد برای افزایش بازدهی، کاهش ریسک و تقسیم هزینهها، در شرایطی که ابزار یا آب بهتنهایی در اختیار کسی نبود، ضرورت داشت.
نقش بُنه در فرهنگ کشاورزی
بُنهها فقط یک نهاد اقتصادی نبودند؛ بلکه آثار اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی مهمی در جامعه روستایی برجای میگذاشتند. آموزش نسل جدید، انتقال تجربه کشاورزی، گسترش روح کار جمعی و هویتبخشی به کشاورزان، از نتایج مهم پیدایش بنه بود.
چرایی افول بُنهها
در چند دههی اخیر، مجموعهای از تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باعث افول و زوال تدریجی بنهها شد. یکی از بنیادیترین عوامل، اجرای برنامههای اصلاحات ارضی در ایران بود. پس از دهه ۱۳۴۰ و با اجرای این سیاست، ساختار مالکیت زمین به شدت متحول شد و تقسیم بین کشاورزان و سنتهای جمعی بهرهبرداری جای خود را به مالکیت فردی داد. در این وضعیت، کشاورزان غالباً زمینهای خود را به صورت مستقل اداره میکردند و دیگر نیازی به همکاری گروهی و نظام بنهای احساس نمیکردند.
از دیگر عوامل مهم، ورود فناوری و مکانیزاسیون کشاورزی به روستاها بود. ابزارهای سنتی جمعی، همچون مشارکت دستهجمعی برای آبیاری یا شخم زمین، جای خود را به ماشینآلات مدرن داد. استفاده از تراکتور و سایر ادوات مکانیزه باعث شد بسیاری از کارها به صورت انفرادی و بدون نیاز به همکاری جمعی انجام شود؛ و درنتیجه زمینهی تضعیف و حذف تدریجی ساختار بنه فراهم شد.

تحول در بافت جمعیت روستاها، به ویژه مهاجرت جوانان به شهرها، نیز سبب کاهش جمعیت فعال روستایی گردید و ارزشهای جمعی که پایهی بنه بود به تدریج تضعیف شد. روابط نزدیک و مبتنی بر اعتماد که طی نسلها میان روستاییان برقرار بود، جای خود را به روابط پراکنده و فردی داد و به تدریج از انگیزهها و زمینههای عملی مشارکت سنتی کاسته شد.
همچنین، شکلگیری تعاونیهای روستایی و تشکلهای مدرن که عرف و نظامات حقوقی نوین را پی گرفتند، عملاً جایگزین بنه شدند. شرکتهای تعاونی براساس آییننامههای رسمی، ثبت قانونی و با توجه به سرمایه و سهام اعضا سازماندهی شدند و از این رو نیاز به توافقات سنتی و انعطافپذیر بنه کاهش یافت.
در نهایت، با کاهش اعتماد محلی و دگرگونی فرهنگی و اجتماعی در روستاها، بنیانهای اجتماعی-فرهنگی لازم برای بقای بنه آسیب دید و این سنت به تدریج از حیات اجتماعی و اقتصادی روستاها رخت بربست و به حافظه تاریخی سپرده شد.
مقایسه بُنه با تعاونی روستایی
تفاوت اصلی بُنه با تعاونیهای رسمی جدید، در «غیر رسمی بودن»، «ریشه داشتن در فرهنگ و عرف محلی» و «نقش تعیینکننده روابط شخصی و محلی» بود. تعاونیهای مدرن براساس مقررات دولتی و با تعیین سهم سرمایه عمل میکنند، اما بُنهها بهصورت انعطافپذیر و با تکیه بر اعتماد شکل میگرفتند.
جایگاه بُنه در تاریخ ایران و درس امروز
دستگاه بُنه اگرچه دیگر وجود خارجی ندارد، اما شناخت آن برای فهم ریشههای فرهنگ تعاون، شیوههای سنتی مدیریت منابع و عوامل موفقیت یا زوال مدلهای اشتراکی کشاورزی ایران حیاتی است. بازخوانی تجربه تاریخی بنه، میتواند برای طراحی سیاستهای روستایی و توسعه پایدار الگوهای ارزشمندی فراهم آورد. بنه با تمامی نقاط قوت و ضعفش، نمونهای عینی از همکاری، اعتماد متقابل و تقسیم عادلانه منابع در گذشته کشاورزی ایران است.
در حقیقت، بُنه نه فقط ساختاری اقتصادی، بلکه نهادی اجتماعی و فرهنگی بود که بر مبنای ارزشهای بومی، روابط خویشاوندی و سنتهای جمعی شکل میگرفت. بسیاری از معضلات کنونی روستاها، مانند کاهش اعتماد جمعی و دشواری در بسیج منابع برای پروژههای بزرگ، ریشه در فروپاشی چنین نهادها و اخلاق همبستگی دارد. از این رو مطالعه و بازاندیشی درباره سنتهایی مثل بنه به ما نشان میدهد که چطور میتوان برخی از عناصر مثبت این الگوها را به شیوهای متناسب با شرایط روز، بازآفرینی یا اقتباس کرد.
تجربه بنه آشکار میسازد که مشارکت مردمی در مدیریت منابع، نقش مهمی در پایداری اجتماعی و تصمیمگیری خردمندانه محلی دارد؛ امری که میتواند راهگشای توسعه روستاهای امروز باشد—البته اگر این درسها با شرایط و ابزارهای نوین ترکیب و بازتعریف شود.